بایگانی ماهانه: ژانویه 2011

جام

«پرکن پیاله را که این آب آتشین دیری است ره به حال خرابم نمی برد این جامها که در پی هم می شود تهی دریای آتش است که ریزم به کام خویش گرداب می رباید و آبم نمی برد….»

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

مقاله و آبرو

خدای من کمک کن این مقاله را جمعش کنم. آبروم داره میره! باید حتما یه کاری کنم +1 +1 +1 +1 +1 برای خودم و همه

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

در همه دير مغان نيست چو من شيدايی

در همه دير مغان نيست چو من شيدايی             خرقه جايی گرو باده و دفتر جايی دل که آيينه شاهيست غباری دارد                    از خدا می‌طلبم صحبت روشن رايی کرده‌ام توبه به دست صنم باده فروش                که دگر می نخورم بی رخ … ادامه‌ی خواندن

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

شاهد

شاهدان گر دلبری زين سان کنند      زاهدان را رخنه در ايمان کنند هر کجا آن شاخ نرگس بشکفد     گلرخانش ديده نرگسدان کنند ای جوان سروقد گويی ببر       پيش از آن کز قامتت چوگان … ادامه‌ی خواندن

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید